.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
مرداد ۱۳۹۹، شماره ۵۷۳۲ اقتصاد ۳ گفت و گو با شمس الدین حسینی، وزیر اسبق اقتصاد و عضو کمیسیون برنامه وبودجه مجلس
شمس الدین حسینی: مجلس به دنبال بازگرداندن حق مردم است
وضعیت بازار سرمایه، موضوع سهام عدالت و کاهش سهم های یک میلیون تومانی به سهم های ۵۰۰هزار تومانی بدون اطلاع دقیق سهامداران از سوی دولت در کنار وضعیت معیشتی دهک های پایین درآمدی و اقدامات مجلس در راستای ترمیم قدرت خرید این اقشار، ازجمله سوالاتی است که جام جم در گفت وگویی با سیدشمس الدین حسینی، وزیر اسبق اقتصاد و عضو کمیسیون برنامه وبودجه مجلس به بررسی آن پرداخته است.
    جام و جم: وضعیت بازار سرمایه، موضوع سهام عدالت و کاهش سهم های یک میلیون تومانی به سهم های ۵۰۰هزار تومانی بدون اطلاع دقیق سهامداران از سوی دولت در کنار وضعیت معیشتی دهک های پایین درآمدی و اقدامات مجلس در راستای ترمیم قدرت خرید این اقشار، ازجمله سوالاتی است که جام جم در گفت وگویی با سیدشمس الدین حسینی، وزیر اسبق اقتصاد و عضو کمیسیون برنامه وبودجه مجلس به بررسی آن پرداخته است.

درحال حاضر به نظر می رسد دو موضوع در بازار سرمایه به شدت مورد انتقاد و محل تهدید باشد. یکی از آنها بحث ضربه رشد شاخص به تولید است. اگرچه در ظاهر ماجرا به نظر می رسد رشد شاخص بورس به نفع تولید است اما مگر چند شرکت و بنگاه اقتصادی در بورس حضور دارند؟ اتفاقا ممکن است برخی از بنگاه ها و فعالیت های کوچک اقتصادی با مشاهده رشد غیرطبیعی شاخص بورس با کنارگذاشتن تولید به سمت سرمایه گذاری در بورس بروند. ضمن این که نقدینگی های واردشده به بورس تا زمانی که به افزایش سرمایه در شرکت ها منجر نشود بی فایده است و صرفا بین خریدار و فروشنده دست به دست می شود. به نظرتان این افزایش شاخص چقدر برای تولید مفید و چقدر مخرب است؟

اجازه بدهید بررسی کنیم امروز چه اتفاقی در بورس در حال رخ دادن است تا بتوانیم بگوییم باید چه اتفاقی رخ می داد؟ درحال حاضر بخش عمده ای از رشد نقدینگی جذب بازار سرمایه می شود. وقتی اثر این موضوع را در بازار پول بررسی می کنیم می توان گفت بازار سرمایه در وضعیت فعلی، رقیب بازار پول نیست، بلکه رقیب بازارهای دیگر شده است. یعنی به طور نسبی بازدهی در این بازار از بازارهای دیگر بیشتر بوده و نقدینگی ای که می توانسته به بخش هایی چون تولیدات صنعتی و مسکن برود به سمت بازار سرمایه هدایت شده است. از آنجا که عرضه اولیه بنگاه های موجود و تامین مالی دسته اول در بازار سرمایه کم بوده است این فشار نقدینگی روی سهم های موجود سرریز شده و قیمت سهم های موجود مرتبا افزایش پیدا می کند. در چنین شرایطی اگر در حالت متعارف باشیم به جایی می رسیم که سرمایه گذاران با دو گزینه مواجه هستند. اول این که از بازار سرمایه، کارخانه های موجود را خریداری کنند یا کارخانه های جدیدی ایجاد کنند. مکانیسم خودکار به گونه ای است که بعد از مدتی ایجاب می کند کارخانه های جدیدی ایجاد شوند. یعنی این اصلاح خودبه خود صورت می گیرد. اما الان اتفاقی که در اقتصاد ایران رخ داده این است که بنا به مجموعه ای از دلایل ایجاد کارخانه های جدید بسیار سخت به نظر می رسد. لذا ما شاهد افزایش شدید قیمت سهام هستیم. نتیجه این شده است که امروز نسبت قیمت به بازدهی در حال رسیدن به عدد ۴۰ است. وقتی نسبت قیمت به بازدهی به ۴۰ می رسد به این معناست که سود در حوزه بازار سرمایه که حوزه ای دارای ریسک است ۵/۲درصد اما سود بدون ریسک در بازار پول چیزی حدود ۲۰درصد است. این عدم تناسب نگران کننده است.

 بااین حال نقدینگی به سمت بورس که سود واقعی کمتری دارد در حال حرکت است. دلیل اصلی این موضوع نیز انتظار افزایش قیمت سهام در آینده است که خود این موضوع متاثر از یک مجموعه عوامل است. پس اگر بخواهم به صورت خلاصه و روان موضوع را شرح دهم می توان گفت نقدینگی در حال حرکت به سمت بازار سرمایه است. از طرفی تقاضا در بازار سرمایه نیز در حال افزایش است. اشخاص جدیدی وارد بازار سرمایه می شوند، به طوری که گفته می شود در روز صدهزار کد بورسی جدید برای اشخاص حقیقی صادر می شود. اشخاصی که متوسط خریدهایشان حدود ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان است. همه این اعداد حکایت از این دارد که اگرچه این بازار با حجم گسترده ای از تقاضا مواجه است اما طرف عرضه تقریبا شاهد هیچ رشدی نیست. روزی ۱۸۰۰ تا ۲۰۰۰ میلیارد تومان نقدینگی یا به اصطلاح پول تازه وارد بازارسرمایه می شود به طوری که طی چهارماهه اول سال جاری چیزی حدود ۱۲۰ هزار میلیارد تومان نقدینگی جدید وارد بازار سرمایه شده است اما میزان عرضه اولیه در چهار ماه اخیر بسیار ناچیز و به هیچ وجه متناسب با تقاضای موجود نبوده است. درواقع تقاضا در بازار سرمایه در حال افزایش است. از طرفی در شرایط موجود جای بهتری از بورس برای هدایت این نقدینگی به سمت آن سراغ نداریم. می توان گفت فعلا در شرایط انتخاب میان بد و بدتر هستیم. بدی که البته می تواند تبدیل به خوب شود.

خب الان باید چه اتفاقی بیفتد که این بد به خوب تبدیل شود؟

اتفاقی که باید بیفتد این است که چه تولید کالا و خدمات و چه ایجاد دارایی های فیزیکی از قبیل زیر ساخت ها و... باید به این تقاضا پیوند بخورد. اگر دولت ابتکار عمل را به دست بگیرد و به این سمت برود که روند تشکیل شرکت های سهامی عام توسعه ای را تسهیل کند ما می توانیم طرف عرضه در بازار سرمایه را تقویت کنیم. فرض کنید بتوانیم کارخانه های صنعتی نیمه تمام، پتروشیمی ها، پالایشگاه ها، معادن و... را به آورده تبدیل کنیم. در داخل یک شرکت سهامی عام، سهام این شرکت سهامی عام را عرضه کنیم و در واقع آن آورده را با آورده نقدی از محل بازار سرمایه تلفیق کنیم تا از این طریق کارخانه ها و بنگاه های نیمه تمام را به تولید برسانیم. در صورت وقوع این حالت، از منظر بازار سرمایه به ازای پول جدید، دارایی های جدید عرضه می شود و از نظر اقتصاد ملی نیز تولید این کارخانه ها و حتی دارایی های زیرساختی و زیر ساخت هایشان شتاب می گیرد و به تبع آن رشد اقتصادی بهبود پیدا می کند که خود این اتفاق - یعنی افزایش تولید و رشد اقتصادی- در بازار کالا فشار افزایش قیمت ها را کاهش خواهد داد. لذا به نظر من امروز یک دستور کار اصلی پیش روی دولت و به موازات آن پیش روی مجلس همین بحث عرضه دارایی در بازار سرمایه یا بازار دارایی است. حالا این عرضه می تواند سهام کارخانه های تولیدی یا سهام مبتنی بر طرح های عمرانی و زیر بنایی باشد. این حرف هم اصلا به این معنی نیست که این شرکت ها باید دولتی باشند بلکه دولت در این میان فقط و صرفا یک تسهیل گر است.

در واقع شما معتقدید راهکار مناسب برای بورس در شرایط حاضر، افزایش عرضه از طرق مختلف است؟

بله، افزایش عرضه سهام یا اوراق دارایی.

در ماه های اخیر پوشش و گستردگی بورس در جامعه به شدت افزایش یافته است؛ برای مثال در سال ۸۴ که قوانین بورس برای آخرین بار اصلاح شد چیزی حدود ۱۰۰ هزار نفر دارای کد بورسی بودند اما الان بدون محاسبه سهام عدالت تعداد دارندگان کد معاملاتی بورس به بیش از ۱۰۰ برابر سال ۸۴ افزایش یافته است. اما متاسفانه به نظر می رسد نیت و هدف عمده حاضران و فعالان بازار سرمایه یک حضور سفته بازانه است. یعنی کسی بورس را برای خود بورس انتخاب نکرده بلکه آمده تا با افزایش سرمایه اش از طریق بورس، منابع خود را وارد بازارهای دیگری مانند مسکن و... کند. برخی هم که توقع سود هر روزه از بورس دارند و هر اصلاحی در شاخص آنها را نگران و معترض می کند. به نظر می رسد این موضوع می تواند تبعات اجتماعی برای کشور داشته باشد. این موضوع را قبول دارید؟

هر چیزی که منفعت داشته و در واقع بخش قابل توجهی از مردم را درگیر خود کند حتما دارای بعد اجتماعی خواهد بود. اگر مثبت باشد رفاه اجتماعی را در پی خواهد داشت و اگر منفی باشد منجر به تهدید سیاسی خواهد شد. امروزه بخش قابل توجهی از کسانی که کد جدید بورسی می گیرند اشخاص حقیقی هستند و بخش عمده این افراد نیز دارای سرمایه های خرد بین ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان می باشند، این موضوع نشان می دهد طبقات متوسط جامعه در حال حرکت به سمت سرمایه گذاری در بورس هستند. خب این طبقات متوسط جامعه هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ اجتماعی و به تبع آن سیاسی دارای صبر و تحمل زیادی نیستند، لذا اصل این موضوع که ما باید با توجه به دغدغه های اجتماعی و سیاسی به بازار سرمایه بیش از گذشته توجه کنیم به نظرم دغدغه کاملا درستی است. اما در اینجا چند نکته حائز اهمیت است؛ اولین نکته این است که دستگاه های مختلف از دستگاه های اقتصادی تا فرهنگی نه تنها نقش بلکه مسوولیت مخابره این موضوع را دارند که بازار سرمایه یک بازار همراه با ریسک است. اگر خود این تبیین شود شاید قدری نرخ رشد ورود منابع جدید به بازار سرمایه تعدیل شود اما توجه داشته باشید این اطلاع رسانی باید مبتنی بر واقعیت و نه نیت خاصی باشد. ما مستقل از این که در آینده چه پیش بینی ای داریم که قیمت سهام یا شاخص بازار افزایش یا کاهش خواهد داشت باید به سهامداران خرد آموزش دهیم و بگوییم شما دارید وارد بازاری می شوید که آمیخته به ریسک است. نکته دیگر این است که این آموزش ها نباید صرفا سلبی باشند، بلکه باید جنبه ایجابی نیز داشته باشد. باید بگوییم بازار سرمایه مانند بازار پول نیست که هر کسی در هر بانکی پول گذاشت یک سود تقریبا مشخصی دریافت کند، بلکه در این بازار ممکن است در همان شرایط که عده ای سود می کنند عده ای نیز زیان کنند. مورد دیگر این که اگرچه ما می گوییم شهروندان باید نگران ریسک سرمایه گذاری در این بازار باشند، اما با این مشکل که ارزش پول مردم بر اثر تورم و رشد شدید و شتابان نرخ ارز در حال کاهش است باید چکار کرد؟ بخشی از این مشکلات به سیاستگذاری درست در بازار پول و ارز مربوط است که باید با اعمال این سیاست ها جلوی افزایش نرخ ارز را گرفت. بخشی به سیاستگذاری درست در بازار کالا و خدمات مربوط است. بخش دیگر مربوط به ایجاد امکان جدید برای سرمایه گذاری است. ما الان تعداد قابل توجهی معدن غیرفعال یا طرح های نیمه تمام و... داریم چرا در شرایطی که مردم احساس می کنند نگه داشتن پول به نفع شان نیست و می خواهند پولشان را به دارایی دیگری تبدیل کنند، دولت این مسیر را هموار نمی کند تا از این طریق نقدینگی در اختیار مردم به سمت فعالیت های تولیدی و زیربنایی هدایت شود.

از طرفی مجموعه ساختار تامین مالی دولت و کشور هم در چارچوب فعلی در حال حرکت به سمت تحول و اصلاح نیست و ما باید همچنان منتظر اصلاح ساختاری بودجه توسط دولت باشیم. البته مجلس برای انجام این کار اعلام آمادگی کرده، ولی مسوولیت تدوین و اصلاح ساختار بودجه بر اساس قانون اساسی بر عهده دولت است. در واقع از آنجا که بودجه باید در قالب لایحه بوده، اصلاحیه بودجه نیز باید در قالب لایحه باشد، اما متاسفانه این موضوع در حال حاضر رعایت نمی شود و این موضوع برخلاف قانون اساسی و در قالب مکانیسم شورای عالی هماهنگی انجام شده است. یعنی اصلاحیه بودجه بدون این که مصوبه مجلس را گرفته باشد در این شورا انجام می شود. موضوعی که به نظرم تعرض به قانون اساسی و فراتر از اختیاراتی است که دولت دارد.

این روند از ابتدا این طور بوده یا مساله جدیدی است؟

همان طور که اصلاح قیمت بنزین تعرض به اختیارات مجلس بود اصلاحیه بودجه سال ۹۸ نیز که در آن شورا تصویب شد نوعی تعرض به جایگاه مجلس بود. اتفاقاتی که الان در حال رخ دادن است نیز همین طور است. همین ۱۱ هزار میلیارد تومان اسناد خزانه ای که منتشر شد و دولت از این مسیر بودجه جاری را تامین کرد نیز نوعی تعرض به جایگاه مجلس و قانون اساسی و خروج از اختیاراتی بود که به دولت داده شده است. متاسفانه دولت از آن فاصله کرونایی در اواخر مجلس قبل استفاده کرد و چون مجلس دهم در مقطعی به واسطه کرونا نیمه تعطیل بود برخی از این اقدامات را انجام داد.

در هفته های اخیر که مجلس یازدهم آغاز به کار کرده طرح هایی چون حمایت از ۵ دهک درآمدی، ۳۰ لیتر بنزین به فرد به جای خودرو، مالیات بر خانه های خالی و... مطرح شده است؛ طرح هایی که عمدتا فوری و به صورت دو فوریتی مطرح شده و سعی داشته تاثیر مثبتی بر معیشت مردم داشته باشد. به نظرتان مهم ترین کاری که مجلس در شرایط فعلی باید انجام دهد، چیست؟

من ابتدا می خواهم دلایل وجود شتاب نزد برخی دوستان و همکارانم در مجلس را توضیح دهم. معتقدم اگر ما در مسیر درست حرکت کنیم ولو آهسته، بهتر از این است که در مسیر غلط حرکت کنیم، اما با شتاب بالا. چون در وضعیت دوم هر چقدر تندتر بدویم از مسیر بیشتر دور می شویم. این که می گوییم دولت باید چابک باشد و از کاهلی و کندی فاصله بگیرد به این معنی نیست که در مسیر اشتباه حرکت کند. الان دو فشار عمده روی مجلس وجود دارد. اولا شاهد فشار اقتصادی سنگین بر خانواده ها هستیم که این فشار اجتماعی و شکایت و فشار از سوی مردم به نمایندگان مجلس نیز منتقل می شود. ثانیا نماینده مجلس می بیند دولت برنامه روشنی برای ادامه مسیر ارائه نمی کند. از طرفی ناهماهنگی هایی نیز وجود دارد. برای همین خودش دست به کار می شود. از طرفی واقعیت این است که نمایندگان مجلس ابزار و تشکیلاتی را که دولت در اختیار دارد، در اختیار ندارند. به هرحال کشور باید قانون نویسی را بیشتر با لوایح و نه طرح تجربه کند. وقتی دولت کار نمی کند مجلس می خواهد این خلا را پر کند. ما الان با تعدد و تنوع طرح های دوفوریتی مواجه هستیم. من این موضوع -یعنی افزایش طرح های دو فوریتی- را بیشتر یک پدیده یا معلول از این دو فشار اجتماعی و کاهلی دولت می دانم. مطمئن باشید به مرور زمان که جلو می رویم از تعداد طرح های دو فوریتی کاسته می شود. اصولا همواره نیز این طور بوده که مجالس وقتی پخته تر می شوند کمتر به سمت طرح های دوفوریتی می روند. این حرف به معنای این نیست که ما به طرح دو فوریتی احتیاج نداریم، بلکه از نظر من مکانیسم بهتر به جای طرح دو وفوریتی، لوایح یک فوریتی است. یعنی لوایحی که دولت روی آن کار کارشناسی کرده و با توجه به شرایط به آن لایحه فوریت داده است. مجلس هم فرصت بررسی لازم را دارد.


ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.086 seconds.